. دستها همچنان خالیست . دستهایم به ناکس دراز نشد. دستهایم هم غرور داشت  اما ... وقتی بلند شد دید غروری نیست ... چون برای کس بلند شد. دستهایم سننگین بود  . دستهایم هم بی تابی می کرد.شوریده شده بود... بلند شده بود سنگین به سوی کسی. و اما دلم  :پر از بی تابی؛ بی تابی اش را به دستهایم داده بود شوریگی اش را. دلم وسط دستهایم  با دل دستهایم یکی شده مشتاق و بی قرار انتظار نیم نگاهی از تو داشتند. چشمهایم ؛چشم دستهایم چشم دلم نگران به سمتی که بلند شده...و هنوز این دستها و دل بلند است به سمت نور به سمت روشنایی به سمت تو....تو یکتای بی همتای من

****

من برگشتم به دنیای زیبای خودم دنیایی که مدتی هر چند کوتاه انقدر از ان دور شده بودم که.... فراموش کن... شکر که هنوز دلم ره ای می بیند. (شاید ذره ای می خواهد ببیند و می فهمد)

                                      (خوشا به حال ما که خدایی چو تو داریم)

 چند وقتی هست  حتی نیم نگاهی به اینجا نکردم.  روزهای پر تلاطم قبلی تموم شد و روزهای پر هیجان جدید شروع شد. من بزرگ تر شدم. زندگی من به زندگی کسی گره خورد و زندگی او هم همچنین. راه و مسیر یکی شد .. و همه چی یکی... ما در عین خود بودن ما شدیم...

همه چیز شیرین...

*****

گاهی دلتنگ می شوم (هنوز هم) ....!! چرا؟!!

در استانه ی یصبح در تریروشنی ایستاده ام. خسته از شب.شب طولانی...شب سرد.لابه لای نسیم غوطه می خورم... صبح است  ...

می ترسم یترس شیرین و دل نشین....

من می بالم به خود که خدایی چون تو دارم... خوشم که در اوج هجوم اشک سجاده ی دارم و مهری که  سر بر ان می گذارم و بوی رطوبت خاک نم خوردهی مهرم از اشکم می پیچد ....تنها جای پناه اوردن تنها جای هق هق کردن....

اکنون روزهایی سپری می کنم که پر از شور شیرین است.اکنون من دلم دستهایم به وسعت کسی عظیم شده است.اکنون چشمهایم پر از اسمان است.و وجودم پر از.... ~پر از.... نمی دانم تو که می دانی کلمه بگذار.(اگر کلمه در خور پیدا می کنی!).

وسط روزها ایستاده ایم .دنبال چه می گردیم نمی دانم.روزها غریب شده اند. (روزگار غریبی است نازنین!!!!).گاهی غربتش پیچکوار می پیچد دور دستهایم تا ننویسم.دور چشمهایم تا نبینم.و حتی از پیچ و تاب گلویم پایین می رود و دور قلبم می پیچد تا حس نکنم...

ولی من از هراس این غربت ؛ غربت نگاهها غربت حرفها؛ به جایی پناه می برم.به چشمهای کسی به دستهای کسی....کسی....کسی.....

من و تو پناه می بریم به اغوش کسی... کسی بی مانند....کسی بی هیچ کس...... کسی که مثل هیچ کس نیست.اصلا کس نیست...وجود است....وجود.....