من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد...

منتظر اذان صبحم، که مثل هر روزه این ماه نماز صبح بخونم و بعد بخوابم. عادت شده. کندن از عادت سخته. 

همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست

از فردا قراره تنها شم. بی پناه. این ماه که تموم میشه، گرسنگی و تشنگی هم تموم میشه. اما با اینکه فردا عیده از رفتن این ماه ناراحتم خیلی. اخساس تنهایی میکنم. بی پناهی. انگار از یه خونه ی امن خدایی پتاب شدم دوباره بین شهر و ادمهای ... .