بر بستری که سر میگذارم 

که هم سری نیست 

که همدمی نیست 

و من که از این بستر توان تن بلند کردن ندارم

و من که تنم مثل تکه ی سیمانی به تخت چسبیده 

منی که باز باز باز 

تمام دل و توان و هر آنچه که بود رو روی سینی ریختم 

و باز تنها شدم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد