در استانه ی یصبح در تریروشنی ایستاده ام. خسته از شب.شب طولانی...شب سرد.لابه لای نسیم غوطه می خورم... صبح است  ...

می ترسم یترس شیرین و دل نشین....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد