یکی انگار داره قلبم و فشار میده .چشمام سنگینه. سرم داره می ترکه .صدای هایده تا ته مغزم می پیچه .می خوام صورتمو جلوی باد بگیرم که اشکامو با خودش ببره یا خشک کنه. می خوام حتی صداهایی که می شنوم و دیگه نشنوم.تازه فهمیدم که ادما همگی یه رنجایی کشیدن و دارن می کشن که کسی نمی فهمه اونارو .هیچ کس.
دوباره اهنگ هایده رو می زنم از اول:
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه غم با من زاده شده منو رها نمی کنه....