کسی مرا صدا می زند.از دور دست ها:صدایش خسته و گرفته است.نام مرا می خواند:صدایش نالان و گریان است.از انتهای غبار و شب صدا می زند.:صدایش با لبخند اشنا نیست.دستان مرا می طلبد؛روحم را می طلبد وشادی قلبم را نیز.و صدایش نا امید است.صدایش تنهاست.در باد صدا می زند و صدایش اشناست.اری صدای قلبم است که مرا می خواند.
سلام هاجر جان خیلی خوشحال شدم که دوباره به فکر آپدیت وبلاگت افتادی . امیدوارم همیشه موفق باشی . درسته که من زیاد به وبلاگت نیومدم ولی میدونم حرفایی که نوشتی خیلی با ارزش هست . برات آرزوی سلامتی دارم . دوست دار تو علی
سلام دوست من. خوبی؟ مطالب خوبی داری.لذت بردم. امیدوارم همیشه موفق باشی. تونستی سری بزن به کلبه من .
سلام ...او که تو را صدا میزند روزی تو را ...آری تمام دوست داشتنهای ما ...بهانه ای است از صدا زدن ...اما تمامی صدا زدن ها عشق است؟؟؟؟؟؟؟