حالا تو 

بیا برو از خاطراتم 

بیا برو دفن شو وسط این شهر دود گرفته 

بیا برو گم شو بین همونهایی که همیشه دنبال حالشون بودی و حال بد من و ندیدی 

بیا دفن شو بین همه ی التماسهای درد و محبت من 

بین همه ی تخیلات ذهن ت دفن شو بین شهوتت که افسار عاطفه ی تو رو داشت که من و زندگی و خونه و کاشانه و ارامش من و ویران کرد

پراکنده شو بین همه اونهایی که عاشقت بودند و چشم تو رو به من کور کردند که تشنه ی شنیدن یه کلام محبت از تو بودم که من و ببینی. پراکنده شو ببینی بفهمی دل نتونه جایی قرار و سکنا بگیره پراکنده شو ببینی تن اواره شه یعنی چه 

برو دفن شو بین همه افیونها که چشمهات رو بی رخم میکند برو دفن شو بین همه اونچه که از هراسش پشت هزار دعا و توسل قایم میکردی 

تنهایی من و دلم و ندیدی  وقتی ترحم و عاشق شدن چشمات و به اون جادوگر دیدم 

ندیدی چطور شکستم 

اره تو مجاز بودی 

مجاز تر از هر مجازی که با تخیل دوست داشتنت خودم رو گول زده بودم 

اره تو  توی رو دربایستی با من زندگی کردی 

برو دفن شو بین موجودات رقت انگیز 

برو دفن شو بین شهوت  شاید درد اوارگی تن رو بفهمی 

برو دفن سو بین داستانها و فیلمنامه ها 

برو دفن شو 

جایی که من رو دفن کردی 

من رو خنده ها مو 

من و شیطنتم که فقط کنار تو بود.... 

زردتر پشت حصیر پنجره و نور کمرنگ خونه دفن شو 

بین اتاق خوابی که ده سال باهم توش تنمون گرم شد و نفس کشیدیم 

لای همون شبایی که سرد بود و تا صبح منتظر اومدنت بودم و پیش اون روانی بودی و بعد با حال برافروخته میومدی و دستای سردت و رو تنم میکشیدی 

برو دفن شو بین نوشته های رو دیوارت که پاکشون کردم که تو مثلا دورت حلوت بشه.... 

برو دفن شو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد