دلم گرفته

تکراری ترین و ساده ترین جمله...

اما من دلم گرفته... 

صدای من از عمق اب میاد...انگار که سرت رو توی اب فرو کنی و فریاد بزنی و فقط خودت بشنوی.... و اب...موج صدای تو رو میشکنه... 

دلم گرفته 

صدای خنده هام نیست....

بلنده...

اما نیست....

توی قطره های بارون گم میشه.... 

دلم تنگه 

دلم برای خود یاغی جسور بی قرار خندانم... کنار تو...تنگ شده

دلم برای تو تنگ شده 

که بی قراری هامو توی دستات بگیری و نوازشم کنی....

تکیه بدم و پشت به پشتت گرم بخوابم.... 

دلم برای صدای قدمهات توی راهروی خونه تنگه... 

وقتی مینوشتی و توی شخصیت داستانهات فرو میرفتی ... و من.... بزار نگم... سرمو توی بالشت میزاشتم و اشکام  میومد و خوابم میبرد

کاش

کاش انقدر تلخ نمینوشتی ...کاش نوشته هات سیاه نبود.... 

من درون این تاریکی و تلخی و سیاهی نوشته های تو گم شدم

قول بده... لا به لای دساتانات دنبال من نگردی.... 

قول بده از من ننویسی.... من و ندیدی... وقتی بودم...

یه بار گفتی" یه روزاز تو و دوست داشتنت مینویسم" اما من اون روز و نمیخوام.... چون...مرده ام... 

از مرده ی بی حس کرخت نباید نوشت 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد