در این لحظه تصمیم میگیرم از هر انچه که منتظرش هستم و در این انتظار هی چشم میدوزم و گوش و اغوشم منتظر است ببرم.... بعد ... دوباره درد مضاعف میاید... اما بیاید.... 

حالا 

قلبم را در مشتم میگیرم.... درد میکند... انگار کودک خردشال زخمی من  است... بعد .... 

دلم میخواست قلبم را در دست کسی بگذازم که ارام شود و ...اما 

بایست 

صبر کن 

راه زیاد است.... اول راهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد