کدام صواب کدام گناه کدام عطوفت کدام عدل... عدل تو چه شکلیه؟ چرا انقد صبرت زیاده.... چرا انقد سکوت میکنی  نگاه میکنی 

از سکس از شهوت متنفرم.... از شهوت پرستی که تمام من و شخصیتم و به خاطر شهوت نابود کرد ... شهوت پرست...لغت قشنگیه...کسی که از عشق و هم اغوشی نمیدونست.... ترس و تنهایی من و ندید فقط به فکر ارضای شهوت خودش بود.... شهوتی که از لکاته ای تحریک میشد... اره لکاته.... 

باید از این شهر تاول زده دور شد تا چرک و تاول به عمق قلبت نفوذ نکرده... اما کجا؟! فرصتای رفتن همه سوخت.... نطقت و کشیدن.... زبونت و بریدن.... قلبت و سوزندن .... پراتو چیدن...

پچ پچ های خاله زنکی.... " زنت....! " " زنت....!" و تو باور کردی.... مغلوب شهوت و پچ پچ های خاله زنکی و عشوه های یه لکاته... و من از دست رفتم.... وقتی نگاه حسرت بارم به عابرای دونفره بود که اسفند ماه کنار هم راه میرفتن... و من تصویر عشق رو برای رویای خودم توی تصاویر بوسه و اغوش اینستاگرامی دنبال میکنم.... 

تو خوب باش.... من با همین روزمرْگی ها خوبم.... فقط منتظر مردن یکباره....  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد