به نام خدا

درست ۱۸ روزه که پا به کلبه ی خودم گذاشتم . بعد از  اون شب بارونی که خدا همه جوره رحمتش رو تمام و کمال مثل همیشه بر سرم نازل کرد زندگی جور دیگه ای شروع شد . انجام کار خونه همراه با درس خوندن سخته خصوصا اگه خودت همش بریزی و بپاشی ... درسا هم که بسیار عقب افتاده و این عقب افتادن با گم شدن تمام جزوه هام همراه بود .

در کل با وجود همه ی این کارا از خزیدن توی خونه و انزوا لذت می برم . از اینکه تمام وقت اداره ی همه امور دسته خودمه لذت می برم . اگه روزها توی خونه باشم مثل قبل هوس بیرون رفتن نمی کنم . خودمم ....

نظرات 5 + ارسال نظر
مروارید یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:40 ب.ظ

به نام او
سلام.
تبریک می گم. ایشالا همیشه خوش و راضی باشی.

ملیحه سادات یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:56 ب.ظ

۱۸ روز شد واقعا؟؟؟؟!!!!!!

اره می بینی چه زود می گذره؟ مثل باد.......

مریم پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:51 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

چه زود گذشت!!گروه کری بویم ها:دی
چه خوب که بالاخره خونه ی خودتون هستین،با بهترین آرزوها.

نرگس احمدی دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 ق.ظ

:)

دوستی فراموش شده پنج‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:34 ب.ظ

هاجر خانوم ازت اصلا توقع نداشتم بعد 9سال رفاقت عروس شدی و حالا الان باید تو وبت باخبرشم ؟؟؟؟/!!!
نمیخاستی دعوت کنی ناراحت نمیشدم فقط خبر میدادی.....
این کارت یعنی بعد ازدواجت دیگه نمیخای باهام رابطه داشته باشی...............
مرسی............
خوب جواب دوستیامونو دادی.....خوب شناختمت....
منو بگو که.............
بدرود تا قیامت

اوووووووووووووووووه..... خوب اولا من از کجا بدونم تو کی هستی بعدشم اصلا بحث دعوت و این حرفا نیست . انقدر ادم گیجه و سرش شلوغه که متاسفانه به بعضیا کم لطفی می کنه . حالا قهر نکن . این گردن من از مو هم نازکتر .... می دونی تو که می گی بدرود تا قیامت هر کی ۳ روز قهر کنه مسلمون نیست! حدس می زنم کی باشی ..... نه من دلم میاد ازت بیخبر باشم نه تو دلت میاد با من قهر باشی ....حالا خود دانی .... عروسی نیومدی خونم که می تونی بیای ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد