سلام هاجر جان....بهت تبریک میگم هنگامی که سپیده لرزان صبح کاخ سحر انگیز خود را به روی خورشید میگشاید.......مرا به یاد آر هنگامی که شب متفکرانه و خیال انگیز در زیر چادر نقره فام خویش میگذرد........مرا به یاد آر هنگامی که قلب تو به ندای شادمانی میطپد...هنگامی که تاریکی شب مرا به رویای شیرین تو دعوت میکند..... به صدایی که زمزمه کنان می گو ید....مرا به یاد آر...گوش فرا دار هنگامی که دست سرنوشت...ترا برای همیشه از من جدا کند....مرا به یاد آر هنگامی که اندوه و گذشت سالیان....این قلب نومید را پرمرده سازد...به عشق غم انگیز من بیند یش.. به وداع جاودانی من بیندیش دوری و گذ شت سالیان ...در قلبی که دوست می دارد تاثیری ندارد.....تا هنگامی که قلب من خواهد طپید...به تو همیشه خواهد گفت........... مرا به یاد آر هنگامی که قلب شکسته من...برای همیشه در زیر خاک سرد آرمید......مرا به یاد آر هنگامی که بر روی قبر من... گلی محجوب به آرامی شکفته میشود...مرا به یاد آر تو هرگز مرا نخواهی دید......ولی روح جاودانی من چون عاشقی وفادار به پیش تو باز خواهد آمد مرا به یاد آر
نا قابل بود........با بهترین آرزو ها.............شیرین نجاریان
سلام...شب اغاز هجرت من تنهاترين سکوت ها برايم ارمغان کرد ...تنها شدم و به تنهايی همه مرحم ..آری دير زمانی است که برای دلتنگی هايم ديگر جشنی به پا نميکنم ...آره از هجرت باد بارن خواستم ..اما روزگار سنگ جای باران داد...پس نخند به تنهايی تنهاترين ها که تو ...تازه اوارگی را تجربه مبکنی و من از آوارگی برای همه داستان دلم را نوشته دارم ...آری برپا ...صبح رفته است و شب مانده است ...شب آری ترسناک ترين و دوست داشتنی ترین هديه خـــــــــــــــدا
سلام هاجر جان....بهت تبریک میگم
هنگامی که سپیده لرزان صبح کاخ سحر انگیز خود را به روی خورشید میگشاید.......مرا به یاد آر
هنگامی که شب متفکرانه و خیال انگیز در زیر چادر نقره فام خویش میگذرد........مرا به یاد آر
هنگامی که قلب تو به ندای شادمانی میطپد...هنگامی که تاریکی شب مرا به رویای شیرین تو دعوت میکند.....
به صدایی که زمزمه کنان می گو ید....مرا به یاد آر...گوش فرا دار
هنگامی که دست سرنوشت...ترا برای همیشه از من جدا کند....مرا به یاد آر
هنگامی که اندوه و گذشت سالیان....این قلب نومید را پرمرده سازد...به عشق غم انگیز من بیند یش..
به وداع جاودانی من بیندیش
دوری و گذ شت سالیان ...در قلبی که دوست می دارد تاثیری ندارد.....تا هنگامی که قلب من خواهد طپید...به تو همیشه خواهد گفت...........
مرا به یاد آر
هنگامی که قلب شکسته من...برای همیشه در زیر خاک سرد آرمید......مرا به یاد آر
هنگامی که بر روی قبر من... گلی محجوب به آرامی شکفته میشود...مرا به یاد آر
تو هرگز مرا نخواهی دید......ولی روح جاودانی من چون عاشقی وفادار به پیش تو باز خواهد آمد
مرا به یاد آر
نا قابل بود........با بهترین آرزو ها.............شیرین نجاریان
پایان پیش از ما
....آغاز شده بود