دوباره سر سفره ی کرمش نشستم .اما اینبار با دفعه های پیش فرق می کرد.به سفره نگا کردم .چقدر بلند بود انگاری اصلا ته نداشت.همه چی توش پیدا می شد .چقدرم دورو برش شلوغ بود.حتی اونایی که انتظارشو نداشتم اومده بودن.اون موقع بود که فهمیدم در این خونه و سفرش به روی همه ی همه بازه .یه نگا بالا کردم و گفتم:یعنی .....یعنی من لایق اینهمه هستم؟با لبخند همیشگی گفت:چرا که نه؟
چه احساس خوبی داشتم.انگار همه ی کسیسه های گناهامو که حسابشون از دستم در رفته بود و تمام راه سنگینیش کمرمو خم کرده بود پشت در گذاشته بودم و اومده بودم تو.ته دلم گفتم کاش میشد همیشه اینجا موند .اخه اینجا وزنه ی سنگین غم و غصه رو از رو دلت برمی دارن .اینجا همه چی قشنگه ؛مهربونه .کاش می شد سجاده ام انقدر بزرگ بود که هر جا می رفتم زیر پام حسش می کردم اونوقت بود که دیگه هیچ خاری به پام نمی رفت.
دوباره بالا رو نگا کردم خواستم بگم:دمت گرم دستت درست خیلی با حالی.اما سرم و انداختم پایین اخه چشمم افتاد به کیسه های پشت در .خجالت کشیدم .از تو چه پنهون صورتم عینهو لبو سرخ شده بود.این اشکم که بد موقع تو چشام را افتاد .داشت می چکید که بغل دستیم بهم سقلمه زد و گفت:بی خیال ....صابخونه خیلی بزرگتر از این حرفاس......
ولی اصلا عادل نیست.
یه امید روزی که زمین از هر چی سیاهیه پاک بشه...موفق باشی!
خیلی حسی با قضیه برخورد میکنید.شما چهطور میتوانید چیزی را که نمیبینید عدل بنامید؟
حمله به سوءاستفادهها برای کسانی که نمی خواهند خود را با اصول درگیر کنند پناهگاهیست جذاب.
سلام خسته نباشید ایام ۲۸ و ۲۹ صفر بر شما تسلیت باد . رژیم اشغالگر قدس بار دیگر چهره کثیف خود را به شهادت رساندن رهبر حماس الرنتیسی به نمایش گذاشت. به امید پیروزی ملت مظلوم فلسطین ... یا علی
چرا اینقذه ناراحتی آخه؟
به سان عاشقی به دنبال سفره عاشقی ...سفره دل همان سفره عاشقی ....پر از احساس ...اگر پاک باشد ...همان است که میخواهی اگر ...نه ...سفره عاشقی؟؟؟؟؟؟