ما عشق را از میان برده ایم  تیشه به ریشه اش زده ایم  و در خاک دلهامان  تخم نفرت کاشته ایم .مما معنای حقیقی عشق را از میان برده ایم .بی انکه بدانیم عشق هنوز هم با یک نگاه اغاز می شود .بی انکه بدانیم افق عشق وسیع تر از چشمان ماست .هر عشقی زا با غروبی می  پنداریم  در حالی که وقتی  خورشید عشق طلوع کرد  دیگر غروب نمی کند .ما عشق را زشت و  دهشتناک پمداشتیم ما ان را در میان گل و لای ها دفن کردیم . و صدای مظلومانه اش را نشنیده گرفتیم.چه سنگدل شده ایم ما .چرا چشمه ی اشکهامان گل لبخند هامان خشکیده است.؟

نظرات 3 + ارسال نظر
احمد شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:45 ب.ظ http://www.7citylove.blogsky.com

احسنت درست دست گذاشتی رو نقطه اصلی

مسافر هتل کالیفرنیا-میترا یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 07:37 ق.ظ http://sokote-marg.blogsky.com/

سلام .هاجر جان
منم دوست ندارم در مورد عشق حرفی بزنم اما خیلی زیبا گفتی
عشقت پاینده

پرچین دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 06:39 ب.ظ http://parchin.blogsky.com

راست میگی هاجر جان. از عشقهای واقعی دیگه خبری نیست.
/رضا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد