توی یه کتاب اینارو خوندم:
(چرا در زندگی مقدر است که ههمه چیز برود؟خیلی ساده است:برای اینکه متولد شدن یعنی رفتن.رفتن از همان ساعت اول.از همان لحظه ای که انسان شروع به نفس کشیدن می کند.
و تو نمی توانی با واقعیت زندگی دست و پنجه نرم کنی.)
(خوشبخت بودن یعنی چه ؟چه کسی می داند؟سعادت مثل زمان است:دارای سکون است و افرادند که می گذرند.)
(قلب کودک می بخشد اما از یاد نمی برد)
اینا همه از کتاب (خورشید را بیدار کنیم )بود کتاب فوق العده ای که مثل اون رو ندیدم و دنباله ی
کتاب (درخت زیبای من).کتابی که نویسنده خیلی قشنگ احساسات رو بیان می کنه .نویسنده ش:ژوزه مائورده واسکونسلوس.
تونستید بخونیدش  حتما!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد