اینجا غربت است... ای در وطن خویش غریب...قلبت که گلوله ی آتشی بود را در دست گرفتی امشب و به سوی آسمان بلند کردی... باران رحمت را در این بیابان بر این قلب گداخته ات حس می کنی؟

یادم رفته است... کاملا! حجم سنگینی روی دلم است... هیچ گوشی شنوا نیست...

طبل

شرح حال: طبل هرچه تو خالی تر صدایش بلندتر و پر سر صداتر....

طبلم...... با یک صدای ناهنجار....


نمی نویسم....بد شدم باز....شاید....

نمی نویسم چون اینجا هم غریبه شده ....شاید

نمی نویسم ...کلمات گنجایش اینجا را ندارند.... شاید...

نمی نویس.....اینجا گنجایش دلم را ندارد... شاید......


اخه واقعا که چی ؟ همه چی که چی؟ فاصله ی دوری نیست بچه که بودم عید که می شد یا تهران می موندیم و عید دیدنی( خیلی کیف می داد ) و کارتونای تلویزیون بعد یه ۳-۴ روز یا حداکثر ۱ هفته می رفتیم مسافرت . اما حالا .... همه می پرسن عید کجا می رین ؟ مگه حتما باید جایی رفت ؟!!!! تازه شمال دیگه بد و اخ شده... عید دیدنی رفتن کار ضایع و بیهوده ای شده... همه می گن که چی!!! وااااااااااا هنوز عید دیدنی می ریییییییییین؟ خونه همه بزرگترا می ریییییییییییییین؟!! وا!! ( چون بزرگترا رو جدیدن تا می شه فاکتور می گیرن) . دیگه  طوری شده اگه بگی برنامه ای ندارم و جایی نمی رم باید خجالت بکشی ...!! ای بابا یعنی انقدر پیر شدیم؟!!!!