محرم که می شه میرم توی یه حال و هوای دیگه.به نظرم انگار ادما یه جور دیگه می شن .خیابونا یه مدل دیگه ان.اصلا دلم طاقت نمیاره بشینم خونه.گاهی با خودم فکر می کنم کسی هست که تو این روزا ناراحت نباشه یه اصلا انگار نه انگار.شایدم باشه. نمی دونم.
اخه مگه می شه کسی به مرثیه ی کربلا گوش بده و دلش نگیره.سنگ که سهل کوهم باشه تاب نمیاره.
چند ساله حس می کنم خیلی از هیئتا و تکیه ها و عوض شدن.کارشون شده چشم و هم چشمی و کل اینکه کدوم دسته شون بزرگتر.در صورتی که فکر می کنم این چیزا اصلا نباید مطرح باشه.ولی از اونجایی که چشم و هم چشمی و کل هم دیگرو خوابوندن جزیی از کارا شده اینم رو اونای دیگه.
ای بابا اونم از مسجد ارگ و ماجرای اتش سوزی.خدا رحمت کنه همه شونو.یکی دو روزم از این ماجرا نگذشته که یه مسجد دیگه (که یادم نیست کجا )اتش می گیره!!!چرا؟چرا هر سال یه اتفاقی میوفته .پارسالم که زلزله ی بم بود.(دلم یهو گرفت)خدا عاقبت همه رو به خیر کنه.
یا علی مدد