شبیه عهد ناپیوسته 

شبیه همان رفتن های بی برگشت شدم 

تعهد به رفتن کردم و رفتم 

حالا اگر بیابان است 

من در بیابان فراموش شدم 

شبیه فراموشی های سال‌های دور 

شبیه فراموشی های گسسته

شبیه فراموشی خاموش به وقت نان و پنیر خوردن ها گرمای تابستان 

صدای خنده ام پیچید و فراموش شدم

برایم شمع روشن کن 

چراغانی کن 

من فراموش شده ام 

خاطره ام از شهر فراموش شده است 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد