نرگس احمدی
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 ساعت 11:45 ب.ظ
هاجر منو ببخش تو رو خدا ...من هر شب میخوام بهت زنگ بزنم اما هر شب دیر میام خونه می گم زشته .شرمنده به خدا ....اگه بدونی چه قدر درگیرم ...اصلا نمی فهمم روزا چه جوری می گذره...الانم که واقعا شرمنده ام ...فک کنم لابد تحقیقتم تموم شده ...بازم ببخشید :*:*
به نام او
سلام.
داد از اختیار...
هاجر منو ببخش تو رو خدا ...من هر شب میخوام بهت زنگ بزنم اما هر شب دیر میام خونه می گم زشته .شرمنده به خدا ....اگه بدونی چه قدر درگیرم ...اصلا نمی فهمم روزا چه جوری می گذره...الانم که واقعا شرمنده ام ...فک کنم لابد تحقیقتم تموم شده ...بازم ببخشید :*:*
به نام او
پست جدیدت رو خوندم.
اینجا نمی شه نظر گذاشت.