سلام به همه ی اونایی که تا حالا مهمون وبلاگ من بودن مهمونای خوب و دوستداشتنی که به بزرگی خودشون از اینکه میزبان خوبی نبودم باید منو ببخشن.تصمیم من:
۱.یا دیگه وبلاگ نمی نویسم
۲.اگه بنویسم یه چیزای دیگه می نویس(یعنی نوشته هایی که می خونم و به نظرم قشنگ میاد رو می نویسم)
۳.یه وبلاگ دیگه باز می کنم.(توشم گفتم چی می نویسم)
******
باز امدم از چشمه ی خواب کوزه ی تر در دستم
مرغانی می خواندند نیلوفر وا می شد
در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم.
******
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:
چه سیب های قشنگی!
حیات نشئه ی تنهایی است
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
ـ قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال
و عشق ؛تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق ؛تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
-و نوشداروی اندوه؟
-صدای خالص اکسیر می دهد این نوش!
.............
...................
(سهراب سپهری:مسافر)
******
تو وبلاگ جدید یا همین جا با یه شکل دیگه می بینمتون!
سللام
دلت میاد وبلاگ نویسی رو رها کنی و بری ؟
فکر نمیکنم بتونی دوام بیاری و حتما با یه تجدید نظر ما رو از خوندن مطالب زیبای خودت محروم نمیکنی
موفق باشی
چرا اینجارو بذاری بری؟همینجا ولی جدید بنویس...
سلام
شعر بسیار بسیار زیبائی بود
واقعا خوشم اومد.انتخاب بسیار زیبائی بود یعنی
امیدوارم موفق باشی
و عشق ؛تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
این جاش رو از کجا اورده گفته.مخت رو عشق است سپهری
پس من منتظر خبرت هستم...
سلام ...نوشته زیبایی انتخاب کرده بودی ..نمی دانم شاد بازهم بشود نفس را در سینه حبس کرد ..اما به عشق آکنده در وجودت بیاموز روزی معرفت هم خانه در آن دل داشت ...شاد باشی هاجر جان
پس خبرمون کن.