کسی چه می دونه؟ این چند روز بی تو بودن اون قدر سخت و نفس گیر بود که انگار تمام حرفهام تمام نفس هام توی گلوم گیر کرده بود. اونقدر سخت بود که حتی از یاداوری لحظه به لحظه اش وحشت دارم. اشکهایی که بلعیدم .خستگی و بی خوابی . نبودی به تو سخت گذشت به من از سختی تو سخت تر! راهه می رفتم اما قدم هام سنگین بود! مال خودم نبود. منتظر فرصت بودم تا جایی دور از همه  حتی دور از غریبه ها کز کنم اشک بریزم! برای شنیدن حتی یک لحظه صدات ....

چی دارم می گم. گفتن نداره که . دوست داشتن شرح نداره . این روزها هم بدون شرح ثبت می شن. برای خودم تو دل خودم...

ببخش اگر نفهمیدم...ببخش اگر بد کردم ببخش اگر دور بودم....

فقطاینکه می دونم همه ی اینها این بود:        

                                                              این حال من بی توست

نظرات 1 + ارسال نظر
بهلول چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:01 ب.ظ http://nadaram

در کوی تو مستانه .......................... می افتم و می خیزم
دلداده و دیوانه ........................... می افتم و می خیزم
من مست و پریشانم .......................... می نالم و می مویم
مدهوش ز پیمانه .......................... می افتم و می خیزم
تا آنکه تو را یابم ...........................می گردم و می جویم
س بر در آن خانه ........................... می افتم و می خیزم
چو شمع شب عاشق ........................... می سوزم و می گریم
از عشق چو پروانه ........................... می افتم و می خیزم
گر دست دهد روزی ........................... تا خاک رهت گردم
در پای تو جانانه ........................... می افتم و می خیزم
گفتی که ز جان برخیز ........................... در ملک عدم بنشین
زینروست که مستانه ........................... می افتم و می خیزم
من مست قدح نوشم ........................... از چشم تو مدهوشم
سلانه به سلانه ........................... می افتم و می خیزم
دیوانه رویت من ....................... چون گردن به کویت من
ای دلبر فرزانه ........................... می افتم و می خیزم
بازآی و گرنه می ........................... هستی ز کفم گیرد
...!!اینسان که به میخانه .................... می افتم و می خیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد