می ایی ؟ می ایی به عمق این شلوغی ها و هیا هو سفر کنیم؟می ایی دزدکی و یواشکی گوشه ی پرده ی دود و ساختمان را کنار بزنیم؟ می ایی پاورچین پاورچین از زیر همه چیز فرار کنیم؟
ببینیم پشت پرده ی دود و ساختمان یه دنیای سفید است .ببینیم عمق همه ی شلوغی ها سکوت است.فرار کنیم به یه جای دور؛دور دوردور. مواظب باش.دقت کن کسی از فرار ما بویی نبرد .که سفیدی دود گرفته و سکوت شلوغ می شود و دوباره... . بشینیم و تا ابد به طلوع و غروب افتاب نگاه کنیم.گنگ گنگ و خیره فقط به سرود باد و باان گوش کنیم.
می ایی سطر سطر زندگی رابه زبان خودمانی معنا کنیم(شاید زندگی زیبا تر شد!!)نه انطور که فیلسوفان عنا کردند و ان را فلسفه نامیدند .ار می دنی فیلسوفان زندگی را می پیچانند(پچیده می بینند)کهبتواننداز لا به لای ان معنای فلسفی بیرون بکشند و خطوط صاف و ساده ی زندگی را مبهم و درهم میکنند.
می ایی بی وقفه بخنیمو گریه و خاطرات مه گرفته و حزن الود را زیر خروارها خاک دفن کنیم (جایی که دست ذهن به ان نرسد)می ایی همه یکدست لباس بی رنگی بپوشیم و با هم
بی رنگ و هم رنگ باشیم؟چشمهامان را لحظه ای ببندیم و به هیچ چیز فکر نکنیم و نفسی عمیق بکشیم؟استی می ایی؟!!
سلام
وبلاگ زیبایی داری
به امید دیداره دوباره...
به قول تو نباید زندگی رو سخت گرفت.هر چیزی رو سخت بگیری سختتر میشه.
زندگی رسم خوشایندیست...
گفتم :
و من اندیشه کنان، غرق این پندارم،
که چرا خانه کوچک ما،سیب نداشت....
عکس برام باز نشد ولی متنو خوندم یه غلط هم داشتی بخندیمو... میشی ۱۹
من که به نظرم اخر بمیرم و اون روز رو نبینم...